فرار مي کنم اما کجا ؟ نمي دانم
نمي رسم به نگاهت ، چرا ؟ نمي دانم
سکوت کردم و آخر علاقه ام لو رفت
چگونه عشق تو شد برملا ، نمي دانم
براي چشم تو کاري نداشت کشتن من
گذشت از سر جرمم و يا ... نمي دانم
غم نبودنت آنقدر سخت و مهلک نيست
که فکر بودنت اين لحظه با ... نمي دانم
بيا که باور دوري براي من سخت است
صداي گريه ي من رفته تا ... نمي دانم
خدا به جاي توجه به ناله هاي دلم
چه کار مي کند اين روزها نمي دانم
چقدر فاصله افتاده بين اين دو نگاه
مرا که کشت جدايي تو را نمي دانم
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |